موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیارت عاشورا
پایگاه مقاومت بسیج انصار المهدی(عج) رفسنجان
دعای فرج
پایگاه بسیج انصار المهدی(عج)[1]


.
.
دانلود صوت نوای فوق
.
.
ذکر روزهای هفته
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
مهدویت امام زمان (عج)
لینک دوستان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 28
  • بازدید دیروز : 0
  • کل بازدید : 10922
  • تعداد کل یاد داشت ها : 26
  • آخرین بازدید : 103/9/22    ساعت : 6:23 ع


لیست کتب پایگاه
حدیث روح الله
پیش به سوی ظهور
آیین منتظران
چیدن سپیده دم
در پرتو افتاب


لیست کامل کتب موجود در پایگاه
لوگوی دوستان
کاربردی
ارسال شده در سه شنبه 92/9/19 ساعت 6:37 ع توسط پایگاه بسیج انصار المهدی(عج)


بابا! سلام، تعجب می کنم که امشب یادم کرده ای... خوش آمدی.
آهسته با تو حرف می زنم... آخر می دانی عمه و بچه ها ناراحت می شوند. طاقت نمی آورند.
بابا، حال ما خوب است، جایمان هم راحت است. نگران نباش... میدانم که می دانی فقط دلم به غیر از تو برای برادرانم علی اصغر علی اکبر و عمویم عباس خیلی تنگ شده است. 
یادت هست روز آخر دیدارت چه اتفاقی افتاد؟ می دانم که یادت هست. آن روز اول از شکاف خیمه، نگاهم کردی، بعد لبخند زدی و وارد خیمه شدی. کنارم نشستی و آرام موهایم را نوازش کردی. بعد هم صورتم را بوسیدی و رفتی...
تا حالا نگفته بودم، اما الان می گویم که آن روزها همه اش خواب مدینه را می دیدم خوابهایم عجیب بودند. گاهی خواب می دیدم کنارم نشسته ای و من به چشمهایت نگاه می کنم و تو لبخند می زنی و من، هی برایت ناز می کنم و آرزو می کنم خدا بابای خوبی مثل تو را برای من نگاه دارد

بابا! سلام، تعجب می کنم که امشب یادم کرده ای... خوش آمدی.
آهسته با تو حرف می زنم... آخر می دانی عمه و بچه ها ناراحت می شوند. طاقت نمی آورند.
بابا، حال ما خوب است، جایمان هم راحت است. نگران نباش... میدانم که می دانی فقط دلم به غیر از تو برای برادرانم علی اصغر علی اکبر و عمویم عباس خیلی تنگ شده است. 
یادت هست روز آخر دیدارت چه اتفاقی افتاد؟ می دانم که یادت هست. آن روز اول از شکاف خیمه، نگاهم کردی، بعد لبخند زدی و وارد خیمه شدی. کنارم نشستی و آرام موهایم را نوازش کردی. بعد هم صورتم را بوسیدی و رفتی...
تا حالا نگفته بودم، اما الان می گویم که آن روزها همه اش خواب مدینه را می دیدم خوابهایم عجیب بودند. گاهی خواب می دیدم کنارم نشسته ای و من به چشمهایت نگاه می کنم و تو لبخند می زنی و من، هی برایت ناز می کنم و آرزو می کنم خدا بابای خوبی مثل تو را برای من نگاه دارد..




مطلب بعدی : بسیج جان بر کف        مطلب قبلی : یک دل و این همه درد